از دیار لاله های سرخ به سرزمین شادیها
راه های پر پیچ و خم را طی کرده ام
چه سختی ها را چشیدم
به دنبال نام ونشانی جای دلان
پرسیده است خاطرم از یاران
لحظاتی در تنهایی سپردم
این همه جا و من غریبه ام
مدتی در تب زارم کشیدم
تا ساعاتی بر صندلی انتظار
و ندای آشنا به درد
گشته است خاطرم مهر هایی را
با گذشت لحظات به قصری روانه
تاریک و ترسناک
در سالن های دراز
و فرش کشیده ی رمان
تخیل خاطراتم را
بر دیده های جوانه در هر جای این وطن
چه بچه های بی آشیانه
چه مدارسی زیر چادر های گرم تابستان
و چه مشقت های تحصیل در این ظلمت
با این گشت چه تصوری خواهند داشت
لاکن نمی دانید در جاهای دیگر چه خبر است
و در گلزارهای روستایی چه خطر است
با این همه مال اندوخته
و این همه جلال افروخته
که سرمایه دار ما در خواب میبیند
و کارمند ما را چون سراب
ای کاش عدالتی باشد در این محراب
تا بکارد درخت نیکی در این مرداب
و بسوزد فقر ونداری در جهان بی تاب
کاش بچه های چادری دعوت می شوند
و تصور می کردند بهشتی است بالای زمین
و خدایشان را صد چندان تشکر
از این خوشی و خوشحالی
که عمری ندیده اند
و مخلوق را مهربان ومتفکر
شادابی خود را به ارمغان
و دلدادگی خود را به دوستان
و زیبندگی دیده هایشان را جوشان
و تعاریف گفته هایشان مهربان
الهی من همینم
که دلبند این عزیزانم
عزیزانی که از مهر وصفای حق
پدر یا مادری با قهر این روزگار ستم کشیده اند
و مبهوت و چشم براه نیکوکارانند.
جاسم ثعلبی 03/10/1390
:: برچسبها:
قصر میهمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 1360
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0